عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 16 بهمن 1392
بازدید : 1895
نویسنده : amin
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺭﭼﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ﻣﻦ : ﺩﺍﺭﭼﯿﻦ ﻧﺮﯾﺰ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ! ﻣﺎﻣﺎﻥ: ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﺗﻮ ﻣﺰﺵ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!! ﻣﻦ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ؟ ﻣﺎﻣﺎﻥ: ﺧﻮﺵ ﻣﺰﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!!!!!! :))

:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: جوک , اس ام اس , سرگرمی , خنده دار , داستان کوتاه , دارچین ,
تاریخ : چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390
بازدید : 1705
نویسنده : amin

 

پسر ها هیچ وقت دونبال دو چیز نمی دوند . اتوبوس و دختر چون ۱۰ دقیقه بعد یکی دیگه میاد !

————————–

سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟

—————————-

تو صحرای قلبم تو تنها شتری !

———————————-

یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !

———————————-

چه کار کردی که این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده:گوسفند زنده !!!

———————————-

آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است !

———————————–

تو که درخت زندگی من هستی که الاغم را به آن می بندم

————————————

رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گلم رو ندیدم . آخه گوسفند ! چرا اون گل رو خوردی ؟

—————————

می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با ? شماره آروم چشمات رو ببند : …. ?…… ?…….?…….

……………………………………………هنوز که چشمات بازه؟……………..

……………………………………………می گم چشماتو ببند !…………….

…………………………………………..چرا زیر چشمینگاه می کنی ؟…..

………………………………………. اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست

هر خری می فهمه چه قدر فضولی

————————————

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

بشین جمع ومنها کن ببین چندمین باره سر کار رفتی ؟

————–

به دلیل ایام سوگواری از گفتن این جک معذوریم

.....................

به ادامه مطلب مراجعه کنید

....................



:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: SMS sms جدید sms رومانتیک sms زیبا sms عاشقانه sms عاشقانه بهمن ماه sms عاشقانه جديد اس ام اس اس ام اس باحال اس ام اس جدید اس ام اس خرداد 90 اس ام اس خنده دارعاشقانه اس ام اس رومانتيک اس ام اس رومانتیک اس ام اس زیبا اس ام اس طنز اس ام اس عارفانه بهمن اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه جديد اس ام اس عشقي اس ام اس قشنگ بهترین جوک جديدترين اس ام اس عاشقانه جدیدترین جوک ها جملات زيبا رومانتيک جملات عاشقانه جملات عشقي جديد جوک خرداد 90 جوک سال دانلود کتاب دريافت اس ام اس عاشقانه رومانتيک عاشقانه ترين اس ام اس ها عشق مسيج مجموعه بهترین و جديدترين جوکها – خرداد ۹۰ پيامک پيامک رومانتيک پيامک زيبا پيامک عاشقانه پيامک عاشقانه 90 پيامک عاشقانه بهمن ماه پيامک فوق العاده پیامک رومانتیک پیامک زیبا پیامک عاشقانه پیامک عشقي پیامک پیامک جدید کتاب اس ام اس گلچین اس ام اس گلچین جوک ,
تاریخ : دو شنبه 2 اسفند 1389
بازدید : 894
نویسنده : amin

یکی از دوستام میگفت مهم ترین اصل در وبلاگ نویسی صداقته امروز اومدم ولی با یه آپ جوک های قدیمی و تکراری  البته جالب اگه دوست داشتین برین ادامه مطلب موضوع

 

 قتل 


به غضنفر مي‌گن : براي چی زدی زنتو با چاقو كشتی   غضنفر مي‌گه : آخه وضع ماليم اونقدر خوب نبود كه بتونم تفنگ بخرم

 

ماست بجای بنزين

 

ميدوي اگه تو باک ماشين به جاي بنزين ماست بريزی چي ميشه  نه نميدونم 
هيچي ، فقط به جاي بق بوق ميگه دوغ دوغ

 

بابات مرده 

 

به جاسم ميگند بابات مرده  جاسم ميگه : آخ جون از فردا تيپ مشکي

 

دوپينگ

 

غضنفر توی مسابقه دو دوپينگ ميکنه و برای اينکه کسي نفهمه از قصد خودش رو نفر آخر مسابقه ميکنه

 

بقیه را در ادامه مطلب بخونین

 



:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: لطیفه , جوک , خنده , سرگرمی ,
تاریخ : 2 دی 1389
بازدید : 929
نویسنده : amin

الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه
ملانصرالدین

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
بيسكويته
لطیفه های کوتاه

غضنفر تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبلش بهش ميگن جواب بيسكويته. ولي تو همون اول نگو! اولش يه چند تا سوال كن كه ضايع نشه. غضنفر ميگه باشه و ميره تو مسابقه، ميپرسه: آقا، يك كويته؟!  يارو ميگه: نه. ميگه: دوكويته؟ همينجوري ميگه تا ميرسه به نوزده كويت! يارو ميگه: من يه راهنمايي بهتون ميكنم، با چايي هم ميخورنش. غضنفر ميگه: آاااهان پس بگو، ‌قنده؟
دوست با وفا
لطیفه های کوتاه

اقای مورگان مرده بود.
قبل از اینکه تابوتش را داخل قبر بگذارند یکی از دوستانش درب تابوت را باز کرد و چند سکه انداخت توش.
کشیش ازش پرسید: فکر میکنید این سکه‌ها به دردش بخوره.
ـ اره فکر میکنم پول چند تا بطری آبجو بشه!
ـ ولی اونجا آبجوئی وجود نخواهد داشت پسرم.
ـ فکر نکنم مورگان بتونه بدون آبجو اونجا طاقت بیاره.



:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: جدیدترین لطیفه ها و جوکهای ثبت شده , لطیفه کوتاه , خنده , لبخند ,
تاریخ : 25 مهر 1389
بازدید : 1237
نویسنده : amin

طلب بخشش    
08 مرداد 1389 ساعت 21:32

جمعی در میدان بزرگ ده بر سر ماجرائی حقیر دعوا می کردند و دشنه و خنجر از چپ و راست بر همدیگر حوالت می نمودند. در گوشه ی میدان الاغی بایستاده و خاموش در هیاهوی آنان می نگریست. ملانصرالدین به آرامی سر در گوش الاغ برد و گفت: اینان را ببخشایید که نام خود بر شما نهاده اند!

 
جنگ    
02 بهمن 1388 ساعت 00:39

یکی از ملانصرالدين می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!

 
خر نخریدم انشاءالله ...!    
01 شهریور 1388 ساعت 21:37

 

ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد. مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:ب ه بازار تا درازگوشی بخرم .
مردگفت: انشاءالله بگوی. گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند.
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می آیی؟
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله ، خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم ان شاءالله!



:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: جوکهای ملانصرالدین , خنده , حکایات پند اموز ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

به silverstar خوش اومدین امیدوارم لحظات خوبی رو اینجا سپری کنین اگه کسی مایل به تبادل لینک بود مارو لینک کنین و قسمت نظرات وبلاگ خبر بدین

به نظر شما این وبلاگ ارزش تبدیل شدن به یک سایت رسمی رو داره


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نوشته ی طنز.جوک.خنده و آدرس silverstar.loxblog.ir
لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com